یکی از آفتهای جامعه ما دخالت اشخاص مختلف در بسیاری از کارهایی است که در آن تخصصی ندارند، بعضی عادت کردهاند نظر بدهند و بر نظر و دیدگاه خود که مبنای تخصصی و کارشناسی ندارد پافشاری کنند. در سالهای نخستین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی بحث تعهد و تخصص در جامعه داغ شده بود، از شهید چمران پرسیدند؛ کدامیک مهمتر است، تعهد یا تخصص؟ وی در جواب گفت؛ «میگویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را میپذیرم. اما میگویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد، بیتقوا است».
جامعه از متخصصان بیتقوا به رنج میافتد اما تصمیمهای غیرکارشناسی کسانی که تخصص ندارند اوضاع جامعه را بغرنجتر میکند. این روزها بحث شایستهسالاری بسیار مطرح میشود، شایستهسالاری که باید مبنا و زیربنای قبول مسوولیتها و پستها باشد و بر مبنای آن به تصمیمهایی جامهی عمل پوشیده شود که از پشتوانه کارشناسی قوی برخوردار باشند. اگر سخن کسی مانند شهید رجایی را بهخاطر بیاوریم که هر تصمیم خود را به سرنوشت 36 میلیون تن معادل جمعیت آن روز جامعهی ایرانی مرتبط میداند و به اندازهی آن هم خود را مسوول میخواند، آنگاه قرار گرفتن بر بسیاری از مسندها و قبول بسیاری از مسوولیتها توسط اشخاص غیرمتخصص و غیرکارشناس تعجب برانگیز خواهد بود. در باور بسیاری از مدیران نامتخصص قبول نظریههای کارشناسان نوعی ضعف تلقی میشود و بر این اساس است که اگر پیشنهادها از طرف مدیر مطرح نشود، صرفنظر از درست یا نادرست بودن آنها، مردود و غیرقابل اعتنا خواهد بود. یک مدیر متخصص به همان اندازه که در نگرش خود به کار کارشناسی اعتقاد دارد، به دیدگاه و نگرش کارشناسان دیگر هم احترام میگذارد و آنها را در فرایند تصمیمگیری و تصمیمسازی دخالت میدهد. نمونههای فراوانی از ثمرهی مدیریت ناکارآمد و بیاعتنا به دیدگاه و نظر صاحبنظران در حوزههای مختلف از اجتماعی و سیاسی گرفته تا امور زیربنایی و زیرساختی تا صنعت و تولید و اقتصاد در کشور موجود است، نمونههایی که پس از شکست نه کسی مسوولیت آن را میپذیرد و نه نهادی در مقابل کوتاهی تصمیمگیرندگان به مطالبه و مواخذه میپردازد. نمونههای ورود افراد نابلد به حوزههای تخصصی فراوان است که با توصیهی این و آن بر مصدر کاری قرار گرفتهاند و بدون پذیرش نظر کارشناسان و بر اساس توهم دانایی، توانایی و استعداد حوزهای که در آن قرار گرفتهاند را از بین بردهاند و بذر تصمیمهای ناکارشناسانهی آنها سالها بعد طعم میوهی تلخ خود را به جامعه چشانده است.
در این هنگامهی مدیریتهای ناکارآمد، نوع رفتار و گفتار رهبری بسیار قابل تعمق است. گفتاری که نشان از توجه به نظر کارشناسان و خبرگان دارد؛ «چند نکته را باید توجه داشت؛ اولا وقتی یک چیزی مصوبهی سران کشور است، آدم باید با چشم خوشبینی به او نگاه کند، بنده در این قضیه سررشته ندارم یعنی تخصص این کار را ندارم، گفتم هم به آقایان؛ گفتم من چون نظرات کارشناسها هم در این قضیهی بنزین مختلف است، بعضیها آن را لازم و واجب میدانند بعضیها مضر میدانند، بنابراین من هم که صاحبنظر نیستم در این قضایا؛ گفتم من صاحبنظر نیستم لکن اگر سران سه قوه تصمیم بگیرند، من حمایت میکنم. من این را گفتم، حمایت هم میکنم. سران قوایاند، نشستند با پشتوانهی کارشناسی یک تصمیمی برای کشور گرفتند، باید عمل بشود به آن تصمیم».
این نوع نگرش برای تمام حوزهها میتواند راهگشا باشد. احترام به نظر کارشناسان، احترام به خرد و اندیشه جمعی و نهادینه شدن مشورت با صاحبان خرد و اندیشه است. بیشک رمز موفقیت در کارهای بزرگ و کوچک انجام کار کارشناسی و بررسی همهجانبه و دقیق کارها است. نتیجهی مطلوب از طرحهای نپخته و کارشناسی نشده حاصل نمیشود و پافشاری بر ایدههای شخصی شانس موفقیت را کاهش میدهد. بر خلاف پندار بسیاری از مدیران که استفاده از نظر کارشناسان را نوعی ضعف در مدیریت میبینند، تصمیمهایی که بر اساس کارشناسی انجام میشود، از نوعی اعتبار ویژه برخوردارند این موضوع در کارهای حقوقی و قضایی به وفور یافت میشود و در تصمیم و رای نهایی در قضاوتهای مهم و پیچیده، اعتبار رای صادره را تضمین میکند.
شاید یکی از مهمترین دلایل ناپایداری بسیاری از قوانین و بخشنامهها، غیرکارشناسانه بودن آنها و تصمیمهایی است که بهصورت لحظهای و بدون در نظر گرفتن جوانب مختلف خلق میشوند و پس از ایجاد زیانهای جبرانناپذیر، تصمیمگیرنده را وادار به عقبنشینی مینمایند. در دنیای پر شتاب کنونی هر تصمیم نابخردانهای، بهجز خسارتهای فراوانی که در زمان حال بهجا میگذارد، باعث از بین رفتن بسیاری از فرصتها برای جامعه در آینده میشود. تصمیمهایی که از پشتوانه کارشناسی برخوردار نیستند، زنجیرهای از اشتباهات و تصمیمهای بعدی را رقم میزنند این در حالی است که کشورهای توسعه یافته با استفاده از کنشگران واقعی هر حوزه که بیش از مدیران اداری از مسایل و نیازهای اساسی عرصه فعالیت خود آگاهی دارند در تصمیمگیریها استفاده مینمایند تا شانس موفقیت طرحها و تصمیمها را افزیش دهند. برخورد ستیزهجویانه با نظرات کارشناسی همچنین باعث سرخوردگی کارشناسان و نخبگان جامعه میشود که با وجود تخصص و مهارت نادیده گرفته میشوند و حسرتبار به نتیجهای مینگرند که پیش از آن با علم و آگاهی کامل نسبت به آن هشدار داده بودند.
آنچه در مورد پشتوانه کارشناسی گفته شد، پشتوانه کارشناسی واقعی و استفاده از کارشناسان واقعی است و ناگفته پیداست که آسیب مهمتر وجود کارشناسنماهایی است که از تجربه و مهارت کافی برخوردار نیستند و در بسیاری از حوزهها به نام کارشناس یا مشاور حضور پیدا میکنند و به دلیل عدم توانمندی و تسلط بر موضوعات آن حوزه به اظهار نظرهایی میپردازند که نه تنها از ایجاد زیان جلوگیری نمیکنند، بلکه شدت آسیبها و خسارتها را چند برابر میکنند. بنابراین در انتخاب مشاور و کارشناس نیز باید دقت شود تا از ورود افراد ناپخته و نابلد که بهطور معمول حاصل انتخاب مدیرانی از همین دست است جلوگیری شود.
دیدگاهتان را بنویسید.