دانشگاه دانش‌بنیان و اقتصاد محور

Knowledge-based and economics-based university

مهرماه هر سال پس از اعلام نتیجه‌ی آزمون‌های ورودی و بررسی معدل داوطلبان در سال‌های اخیر، جمعی از دانش‌آموزان، دانشجو می‌شوند و برای ادامه‌ی علم‌آموزی و دانش‌اندوزی صندلی‌های دانشگاه را انتخاب می‌کنند و در پایان سال تحصیلی هم تعدادی به دانش‌‌آموختگان کشور افزوده می‌شود. صرف‌نظر از ترکیب جمعیتی و تعداد پذیرش دانشجو در هر یک از رشته‌های دانشگاهی و بحث‌هایی که در مورد هرم تحصیلی هر ساله مطرح می‌شود و مسایل دیگری که در مورد شیوه‌های آموزشی و کارآمدی دانش‌آموختگان در کنفرانس‌ها و نشست‌های مختلف، مورد بررسی و بحث قرار می‌گیرد، تاثیرگذاری دانش‌آموختگان بر آینده‌ و حال کشور و توسعه‌ی آن باید مورد توجه قرار گیرد. آیا دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی کشور توانسته‌اند مشکلات جامعه را به درستی حل کنند؟ آیا پذیرش دانشجویان و سرفصل‌های دانشگاهی بر اساس نیازهای کشور است؟ خروجی دانشگاه‌هایی که بهترین استعدادهای کشور را در خود جای می‌دهند چیست و برنامه‌های دانشگاهی به چه میزان با واقعیت‌های روز دنیا و کشور سازگاری دارد و از چه میزان انعطاف‌پذیری برای تغییر بر اساس شرایط جدید برخوردار است؟


برنامه‌ریزان آموزشی و سیاست‌گذاران آموزش عالی در کشور پیوسته در پی تعریف‌های جدید از ماموریت‌های دانشگاه از آموزش محور و پژوهش محور تا تقاضا محور هستند بی آن‌که به پیش و پس از آموزش‌های دانشگاهی توجهی داشته باشند. آموزش‌های فردی از پیش از دانشگاه آغاز می‌شود و بر اساس تعریف‌های نوین سازمان‌های جهانی تا آخر عمر ادامه دارد. دانشگاه تنها بخشی از آموزش را بر عهده دارد و اگر چه بر سرنوشت اشخاص و جامعه تاثیرهای بسیار مهمی دارد اما نمی‌تواند بدون هماهنگی با بخش‌های پیش از خود و بعد از خود به آموزش اشخاص بپردازد. سیستم آموزشی، یک سیستم به هم پیوسته است که از پیش دبستانی و دبستان آغاز می‌شود و بخش عمده‌ای از شکل‌گیری شخصیت و کشف استعدادها و زمینه‌سازی‌های مهم برای انتخاب رشته، پیش از دانشگاه صورت می‌پذیرد. چگونه دانشگاه می‌تواند در رسالت و ماموریت خود موفق شود در حالی‌که به آن‌چه در پیش از دانشگاه رخ داده است و فرایندی که محصول ورودی دانشگاه‌ها را شکل داده است بی‌توجه باشد؟ بنابراین یا باید آموزش‌های دانشگاهی به‌گونه‌ای تغییر کند که با آموزش‌های پیش از دانشگاه هم‌خوانی داشته باشد یا آموزش‌های پیش از دانشگاه باید به‌گونه‌ای تدوین شوند که با آموزش‌های دانشگاهی هماهنگ باشند. در بسیاری از رشته‌ها باید آموزش‌های مورد نیاز به‌صورت کلی و جزیی پیش از دانشگاه آغاز شود و زمان‌های طلایی کسب مهارت از دست نرود.


اگر در گذشته برای سنجش اندازه‌ی صنعتی شدن کشورها، میزان مصرف انرژی در آن‌ها معیار و ترازو به حساب می‌آمد و به سرانه تولید محصول‌هایی مانند فولاد و سیمان توجه می‌شد، اما در حال حاضر جنس صنعت و صنعتی شدن تغییر کرده است. امروز شرکت‌های دانش‌بنیان و فناور بالاترین ارزش افزوده را ایجاد می‌کنند و با توسعه‌ی محصولات نرم و سخت خود بازارهای جهانی را تسخیر می‌نمایند و بر اقتصاد جهانی تاثیر می‌گذارند. اگر چه به نظر می‌رسد خواستگاه بیشتر این شرکت‌ها کشورهای توسعه یافته است، اما در کشور ما نیز شرکت‌های دانش‌بنیان چندصد میلیارد تومانی شکل گرفته‌اند که به‌زودی در شمار بزرگ‌ترین شرکت‌های ایرانی قرار خواهند گرفت و شرکت‌های فولاد، پتروشیمی و خودروسازی را پشت سر خواهند گذاشت.


بنابراین شرایط و تعریف صنعتی شدن و توسعه یافتن، بسیار دگرگون شده است، این دگرگونی‌ها هم در خارج از کشور و هم در داخل کشور بسیار روشن و نمایان است. در این شرایط باید دید آیا متناسب با این شرایط برنامه‌های آموزشی و دانشگاهی هم تغییر کرده است؟ آیا این‌همه دانشگاه دولتی و خصوصی و مراکز پژوهشی که در کشور با بودجه‌های کلان شکل گرفته‌اند خواهند توانست پس از این هم ایفای نقش کنند و موفق باشند؟ آیا برنامه‌های آموزشی و پژوهشی می‌تواند جوانان، نخبگان و فرزندان این سرزمین را برای حرکت به چنین زیست بومی آماده نماید؟ آیا دانش‌آموختگان ما خواهند توانست اقتصاد خلاق و دانش‌بنیان را به درستی و به‌صورت کامل جایگزین اقتصاد نفتی نمایند؟


بی‌شک زمانی که کارآفرین‌ها در بخش خصوصی بدون توجه به بودجه عمومی و بی‌نصیب از بودجه‌های نفتی برای کارآفرینی و ایجاد ارزش افزوده هزینه‌ می‌کنند، بسیار بیش‌تر از بخش دولتی که با تکیه بر بودجه‌های نفت و بدون دغدغه هزینه می‌کند، موفق خواهند شد، کارآفرین‌های بخش خصوصی برای ماندن در عرصه‌ باید سخت تلاش کنند و اگر اندکی از تلاش خود بکاهند به سرعت حذف می‌شوند در حالی‌که این آسیب‌ها برای بخش دولتی که علاوه بر امتیازهای بودجه‌ای از امتیازهای حاکمیتی هم بهره می‌برند، وجود ندارد.


به این ترتیب و در شرایطی که هر روز رخداد تازه‌ای معادله‌‌های اقتصاد و صنعت را دگرگون می‌سازد و شیوه‌های نوین را جایگزین روش‌ها و نگرش‌های گذشته می‌نماید، باید هم برنامه‌های مراکز آموزشی و پژوهشی به‌گونه‌ای تدوین و اجرا شود که حرکت به سوی چنین زیست بومی را امکان‌پذیر نماید و هم فضای لازم برای سرمایه‌گذاری در این زمینه برای بخش خصوصی فراهم شود. دانشگاه‌ها هر نام و عنوانی از آموزش محور تا تقاضا محور را که می‌خواهند مورد استفاده قرار دهند، باید به این نکته توجه نمایند که در آینده‌ای نزدیک اگر نتوانند نیازهای آموزشی را برای صنعت و صنعتی شدن فراهم نمایند، متقاضیان خود را از دست خواهند داد. فرایندی که در سال‌های اخیر در مورد برخی از رشته‌ها رقم خورده و آن‌ها را با استقبال کم انتخاب‌کنندگان روبه‌رو ساخته است، تایید کننده‌ی این نظریه است که ممکن است به زودی متقاضیان، راه‌های دیگری به‌جز ورود به دانشگاه‌ها را برای کسب مهارت انتخاب نمایند تا از انبوه دانش‌آموختگانی که توانایی تغییر در شرایط خود و جامعه را ندارند، بکاهند.

این خبر چقدر مفید بود؟

میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 1

نویسنده غلامرضا یزدانی شواکند
منبع شماره 101 امواج برتر

دیدگاهتان را بنویسید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد، بخش‌های موردنیاز با * مشخص شده‌اند.